نويسنده: عبدالهادي فقهي زاده




 
قرآني که اکنون در دست ماست از سوره ي « فاتحه » آغاز و به « ناس » ختم مي شود. آنچه مورد اتفاق همگان است، جمع آوري سوره هاي قرآن بر تربيتي غير از ترتيب نزول آن هاست.(1) اکثر سوره هاي ابتداي قرآن، مدني اند و سور مکي در تنظيم، مؤخر افتاده اند. بر همين اساس، کوشش هاي مختلفي در جهت زمان بندي قرآن عرضه شده است که از جمله ي آن ها کار « نولدکه » مستشرق آلماني است.(2)
جداي از اين، از ديرباز سؤالي در بين محققان علوم قرآني مطرح بوده است که: آيا ترتيب حاضر را رسول اکرم صلي الله عليه و آله معين کرده است، به طوري که تخلف از آن جايز نيست؟ يا اصحاب، خود به چنان چينشي دست زده و نهايتاً بر آن اتفاق کرده اند؟
به اصطلاح آيا اين ترتيب، توقيفي است يا اجتهادي؟
در اين خصوص، سه عقيده ي کلي وجود دارد:
1.توقيفي بودن ترتيب سوره ها؛
2.اجتهادي بودن ترتيب سوره ها؛
3.قول به تفصيل که چينش عمده سور را توقيفي مي داند و اجتهاد و نظر صحابه را تنها در تنظيم چند سوره، دخيل مي دانند.
طرفداران هر يک از اين سه نظريه، در اثبات اعتقاد خويش به نقض و ابرام هاي گوناگون پرداخته اند تا مدعاي خويش را به کرسي بنشانند. دلايلي که درباره هر يک از نظريات بالا ارائه شده اند، سخت محتاج بررسي اند که در جاي خود بايد دقيقاً پيگيري شوند.
اما هم اکنون آنچه را از اين بحث مورد نظر داريم و در واقع چونان مدخلي براي ورود به بحث تناسب سوره ها به شمار مي رود، دلايلي است که به اجتهادي بودن ترتيب سوره ها حکم مي کنند؛ نظريه اي که – از ديدگاه ما – به واقعيت امر نزديکي بيشتري دارد.

اجتهاد در ترتيب سوره ها

در مقابل نظريه هاي توقيف و تفصل در ترتيب سوره « نظر و رأي اکثر عالمان، اجتهاد در ترتيب سوره هاست. »(3)
زرقاني مي نويسد: « در ترتيب سوره ها، توقيفي از سوي پيامبر صلي الله عليه و آله وجود نداشته بلکه رأي صحابه، به سوره ها چنين نظمي بخشيده است. »(4)
در اين زمينه گفتني است طرفداران اجتهادي بودن ترتيب سور، نظريه خويش را به دلايل روشني متکي دانسته اند که توجه به آن ها راهگشا به نظر مي رسد. اين ادله، اجمالاً به قرار زيرند:
1.قاطع ترين دليلي که در اين عرصه به چشم مي خورد، اختلاف « مصاحف » نخستين در تربيت سوره هاست.(5) اين اختلاف، در سطح مصاحف علي بن ابي طالب عليه السلام، عبدالله بن مسعود، ابيّ بن کعب، ابن عباس و امام صادق عليه السلام قابل رؤيت است. (6)
بي گمان اگر از حانب رسول گرامي صلي الله عليه و آله درباره ي چگونگي ترتيب سوره ها، توقيفي وجود داشت، مصاحف اين بزرگان، جز بر نظمي همساز با ترتيب وحياني، مرتب نمي گشت.
در انکار اين دليل گاه ممکن است گفته شود که اين قبيل بزرگان، پيش از آگاهي يافتن از وجود توقيف در خصوص ترتيب سوره ها، به مرتب کردن تنظيم مصاحف خود دست زده اند.(7) و بر اين اساس اجتهادي بودن ترتيب، از درجه ي اعتبار ساقط است.
در پاسخ بايد گفت: اينان - به جز امام صادق عليه السلام – از بزرگان ياران پيامبر صلي الله عليه و آله بوده و برخي از آنان از ملازمت با آن حضرت صلي الله عليه و آله نيز سود جسته اند.
با اين حال، چطور ممکن است از اين موضوع که اگر صحت داشت و قاعدتاً خبر آن در هر سو مي پيچيد، آگاهي نيابند؟! خبر توقيف، به اصحاب هم که نمي رسيد! بي شک به دوران صحابه و تابعان گزارش مي شد تا جعفر بن محمد صادق عليه السلام از آن اطلاع يابد و مصحف خويش را چنان منظم کند که بايد!
2.انتساب جمع فعلي به عثمان، که در تاريخ و روايت از شهرت قابل تأملي برخوردار است، خود نشانه اي است که اجتهادي بودن ترتيب سوره ها را تأييد مي کند.
ابن کثير گويد: « ترتيب سوره هاي قرآن کريم از اميرمؤمنين عثمان بن عفان است. »(8)
3.علاوه بر اين ها، مسئله عدم هماهنگي ترتيب کنوني سوره ها با ترتيب نزول آن ها (9) مي تواند به عنوان علامتي برآورده شود که اجتهادي بودن ترتيب سور را تأييد مي کند.
به هر حال، بايد توجه داشت که مصحف فعلي در زماني متأخر از روزگار نزول و به ويژه در عهد خليفه سوم مرتب شده و نوع قرار گرفتن سور در مصحف هيچ جنبه توقيف شرعي نداشته است.

تناسب سوره ها

بي هيچ ابهامي روشن است که اعتقاد به وجود تناسب ميان سوره ها منوط است به پذيرش نظريه توقيفي بودن ترتيب آن ها در مصحف بر همين اساس، همواره تنها کساني از تناسب سور سخن گفته اند، که به توقيفي بودن چينش همه ي آن ها يا دست کم اکثريت قريب به اتفاقشان اعتقاد داشته اند، زيرا فقط با اين فرض است که مي توان از وجود مناسبت هاي واقعي سخن گفت. جالب است که دکتر صبحي صالح همين جا معتقد است:
« ايمان به توقيفي بودن تنظيم سوره ها نيز لزوماً به اين معنا نيست که بين هر دو سوره ي همجوار، رشته هاي پيوند وجود داشته باشد. »(10)
درمقابل اگر نتوان قبول کرد که سازمان يافتن سور، دستي از توقيف دخيل بوده است، به کدامين روي مي توان گفت: ميان آن ها ارتباط و تناسب وجود دارد؟!
در هر صورت، محققاني که در اين باره قلم زده اند، پيش از وارد شدن به ميدان بحث ابتدا بر اين نکته پاي فشرده اند که نظر به اعتقادشان داير بر توقيفي بودن ترتيب سوره ها، به وجود ميان آن ها قايل شده اند.(11)
اما ما که در اين مقاله، ترتيب سوره ها را به اجتهاد صحابه متکي مي دانيم، طبيعي خواهد بود که براي اين گونه تناسب هاي ادعا شده، اصالتي قائل نباشيم. در رد نظريه ي تناسب سور همين بس که معتقديم در نظر آن ها توقيفي وجود ندارد.
در اين جهت، نشانه هاي ديگري نيز قابل ارائه است اين که از جانب شرع مقدس جائز است سوره هاي قرآني را جابه جا تلاوت نمود و در قرائت پيروي از ترتيب آن ها الزامي نيست، خود نشانه اي است بر اين که در ميان سوره ها ذاتاً تناسبي وجود ندارد.
سوره ها در افاده ي معنا و مراد، هرگز تعلقي به سور قبل از خود ندارند.
بلکه هر يک، موضوع يا موضوعات مستقل و جداگانه اي را به بحث مي گذارند که جداي از سوره ي قبلي قابل بررسي اند.
گذشته از اين ها به نظر مي رسد اصلي ترين اشکالي که بر اين گونه تناسب هاي ادعا شده وارد بوده، اين است که به هيچ روي قابل اثبات نيستند و در حقيقت به اصول پذيرفته شده اي اتکا ندارند که بتوان آن ها را با دليل و شاهد قبول کرد. به بيان ديگر، بنا بر وضعيتي که هست، دست ارزيابي و سنجش به اين قبيل تناسب ها نمي رسد.
نيز بايد افزود با نگاهي که طرفداران اين نظريه به قرآن دوخته اند، کتاب مسلمانان به صورت صحيفه اي به نظر آمده است که با « بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله ربّ العالمين » مي آغازد و با « من الجنّة و الناس » ختم مي شود و « بسم الله الرحمن الرحيم » در همه جا به جز در اول قرآن براي رفع خستگي و يا دلايلي از همين دست که ميان سوره هاي مرتبط و به هم پيوسته، فاصله انداخته است. به راستي اگر چنين باشد، جست و جو کردن هدف يا اهدافي کلي براي هر يک از سوره ها و مرتبط انگاشتن اول و آخر آن ها به هم، چه معنايي خواهد داشت؟!
به هر تقدير، اين گروه از معتقدان، ارتباطات سوره ها را بر دو نوع اصلي تقسيم کرده اند:
الف. ارتباط فرجام هر سوره با آغاز سوره ي بعد از خود.
ب. ارتباط مضموني ميان سوره هاي پي در پي، گفتني است که در اين باب، توجه برخي بيشتر به يافتن شباهت هاي محتوايي و گاه ظاهري ميان آغاز انجام سور همجوار معطوف شده است. ولي در نگاه برخي ديگر قرآن مجموعه اي سخت به هم پيوسته جلوه گر شده که شباهت هاي مضموني، يکايک سوره هاي همسايه را پوشانده است، اين گروه، با قطعي دانستن باور خويش گاهي از دايره ي خلاصه گويي پا را فراتر نهاده و به اطناب و قلم فرسايي نيز در افتاده اند.
حال، آنچه ما در اين نوشتار در پيش داريم، صرفاً ياد کرد نمونه هايي از اين مناسبت هاست - بي آن که به نقد و بررسي آن ها بنشينيم - و با توجه به توضيحات پيش گفته، تأمل در چند و چون آن ها را به خوانندگان مي سپاريم که ارزيابي شان مجالي گسترده مي طلبد.

1.ارتباط فرجام هر سوره با آغاز سوره بعد از خود

در اين قسمت، توجه به نمونه هاي زير که از بيانات مفسران انتخاب شده است، روشن کننده و گوياست:
شيخ طبرسي درباره ي کيفيت ارتباط « مائده » با « انعام » در مجمع البيان مي نويسد:
« پس از اين که خداوند، سوره ي مائده را با آيه ي ( وَ هُوَ عَلي کُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ ) ختم نمود، اولين آيه ي سوره ي انعام را آيه اي قرار داد که نشان دهنده ي قدرت کامل خداوند در آفرينش آسمان و زمين است:« الحمدُ لله الذي خَلَق السمواتِ و الارضَ وَ جعل الظلماتِ و النورَ ».(12)
همو در مورد چگونگي اتصال « نساء » و « مائده » مي نويسد:
«چون خداوند متعال، سوره ي نساء را با بيان احکام شرعي خاتمه داد، نيز سوره ي مائده را با ذکر احکام که در « أوفوا بالعقود » خلاصه شده است، گشود و سپس به تفصيل پرداخت.»(13)
طبرسي باز راجع به وجه پيوستگي « اعراف » و « انفال » نوشته است:
« چون سوره ي اعراف از داستان پيامبران سخن گفت و سرانجام با گفت و گو از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله پايان رفت، سوره ي انفال هم با ذکر محمد صلي الله عليه و آله و آنچه بين او و وقومش رفته است، آغاز شد.»(14)
نيز در مجمع البيان، راجع به انگيزه ي پيوند « کهف » و « بني اسرائيل » به هم، چنين آمده است:
خداوند سبحان، سوره ي بني اسرائيل را با حمد و توحيد الهي و ذکر نبي اکرم صلي الله عليه و آله و قرآن ختم کرد.
هم چنين در آغاز سوره ي کهف به بحث در مورد همين موضوعات پرداخت تا آغاز اين سوره با پايان بني اسرائيل هماهنگ بيايد و ( از لحاظ معنايي ) هر دو کاملاً به هم متصل باشند.(15)
جلال الدين سيوطي نيز به نقل از کواشي مي نويسد: « وقتي خداوند سوره ي نساء را با دستور به توحيد و عدالت در ميان بندگان ختم نمود، هم چنين در آيه ي نخستين مائده همين معنا را مورد تأکيد قرار داد و فرمود: ( يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا أَوفُوا بِالعُقُودِ ).(16)
همو در تناسق الدرر في تناسب السور درباره ي چگونگي اتصال سوره هاي زمر و ص آورده است:
وجه اتصال آغاز سوره ي زمر به پايان سوره ي ص به روشني معلوم است زيرا در آخر سوره ي ص آمده است: ( إن هُوَ إلّا ذِکرٌ لَلعالَمينَ ) و در آيه ي نخستين سوره زمر مي خوانيم: ( تَنزِيلُ الکِتابِ مِنَ اللهِ )، گو اين که در حقيقت گفته شده است: ( هذا الذکر تنزيل ). اين پيوستگي و پيوند به حدي تنگاتنگ است که اگر بسمله را در اين ميان حذف کنيم، آن دو قسمت چونان آيه اي واحده جلوه مي کنند.(17)
سيوطي باز در همان کتاب نگاشته است:
«چگونگي پيوند سوره ي سبأ و سوره ي احزاب بدين ترتيب است که: چون خداي تعالي احزاب را با آيه ي: ( لِيُعَذِّبَ اللهُ المُنافِقيِنَ وَ المُنافِقاتِ و المُشرِکِينَ وَ المُشرِکاتِ وَ يَتوُبَ اللهُ عَلَي المُؤمِنِينَ وَ المُؤمِناتِ) پايان داد، سبأ را با آغاز ( لَهُ ما فِي السَّمواتِ وَ الأَرضِ ) نمود. زيرا چنين وصفي است که شايستگي چنان حکمي را دارد.(18)
فخر رازي نيز درباره ي چگونگي ارتباط سوره ي عنکبوت با سوره ي قصص معتقد است که راجع به اين مسئله بر چندين وجه مي توان سخن گفت:
الف. چون خداوند متعال در آيات پاياني سوره ي قصص در مورد بازگشت پيروزمندانه حضرت رسول صلي الله عليه و آله به مکه که با تحمل مشقت هاي جنگ و جهاد همراه بود، فرموده است: ( إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيکَ القُرآنَ لَرادُّکَ إِلي مَعادٍ )، در آغاز سوره ي عنکبوت نيز آمده است: ( الم * أَحسِبَ النّاسُ أَن يُترَکُوا أَن يَقُولُوا آمَنّا )، يعني آيا مردم گمان مي کنند به خود وانهاده مي شوند که تنها بگويند ايمان آورده ايم و به جهاد فرمان داده نمي شود؟!
ب.مسلمانان در اواخر « قصص » مأموريت يافته اند مردم را به راه خداوند دعوت کنند که: ( وَ ادعُ إِلي رَبِّکَ ) و در واقع بدين سان موظف شده اند در صورتي که کافران پس از دعوت به راه حق ايمان نياورده اند، با آنان کارزار کنند. بر اين اساس و براي اين که جهاد بر بعضي مسلمانان سخت و ناگوار مي آمد، و در آيه ي نخست سوره ي عنکبوت، خداوند فرمود: ( أَحَسِبَ النّاسُ أَن يُترَکُوا ).
ج. پس از اين که خداوند در آخرين آيه ي قصص فرمود: ( کُلُّ شَيءٍ هالِکُ إِلّا وَجهَهُ ) و به دنبال آن، ديدگاه منکران معاد را مردود شمرد: ( لَهُ الحُکمُ وَ إِلَيهِ تُرجَعُونَ ) « که آري، همه چيز مي ميرند و هلاک مي گردند ولي سرانجام به سوي خدا باز مي آيند » در آغاز سوره ي عنکبوت آمد که: ( أَحَسِبَ النّاسَ أن يُترِکُوا أَن يَقُولُوا آمَنّا ) يعني، برخلاف اعتقاد منکران رستاخيز که هيچ فايدتي را بر تکاليف شرع، مترتب نمي دانند، وظايف ديني نافع و سودمندند، زيرا بدان وسيله شکرگزاران، پاداش و کفرگزاران کيفر مي يابند و بدون عمل نيک، هيچ کس به پاداش نمي رسد.(19)
برخي موارد ديگر از همين قبيل، بدين قرارند: (20)
- در پايان سوره ي طور و آغاز سوره ي نجم، به ترتيب آمده است:
( وَ مِنَ الَّيلِ فَسَبِّحهُ وَ إِدبارَ النُّجُومِ ) و ( وَ النَّجمِ إِذا هَوي ) که تکرار ماده ي ( ن ج م ) در « النجوم » و « النجم » دال بر ارتباط ظاهري ميان آن دو سوره است.
-آخرين آيه ي سوره ي حديد، آيه ي ( وَ اللهُ ذُو الفَضلِ العَظِيمِ ) است. در آغاز سوره ي مجادله هم آمده: ( قَد سَمِعَ اللهُ قَولَ الَّتي تُجادِلُکَ فِي زَوجِها ...) تقارن بين ( الفَضلِ العَظِيمِ ) و ( قَولَ الَّتي تُجادِلُکَ فَي زَوجِها...) به اين علت است که يکي از نشانه هاي « فضل بزرگ، خداوندي، سماع شکايت زن ضعيف از جانب خداست.
- در پي آخرين آيه ي سوره مرسلات ( فَبِأَيَّ حَدِيثٍ بَعدَهُ يُؤمِنُونَ ) و در آغاز سوره ي نبأ مي خوانيم: ( عَمَّ يَتَساءلُونَ * عَنِ النَّبَأَ العَظِيمِ )، گو آنچه « مکذبين » نبايد بدان ايمان بياورند همان « نبأ عظيم » است.
- آخرين آيه ي سوره ي محمد صلي الله عليه و آله : ( وَ إَن تَتَوَلَّوا يَستَّبدِل قَوماٌ غَيرَکُم ثُمَّ لا يَکُونُوا أَمثالَکُم ) در کنار سرآغاز آيات سوره ي فتح ( إِنّا فَتَحنا لَکَ فَتحاً مُبِيناً )، شايد بدين معنا باشد که اين قوم موعود ( قَوماً غَيرَکُم ) پيروزي ( فَتحاً ) را محقق خواهند ساخت.
شايان ذکر است که دکتر صبحي صالح وجهي را که سيوطي در کيفيت اتصال آغاز بقره و سوره ي حمد ذکر کرده، پندارگونه خوانده است.(21)
سيوطي در اين خصوص نوشته است:
« آغاز کردن سوره ي بقره با ( الم * ذلِکَ الکِتابُ... ) در واقع به خاطر اشاره اي است که در ضمن آيه به ( اِهدِنَا الصِراطَ المُستَقِيمَ ) رفته است.
گويا وقتي از خداوند خواسته ايم به راه راست هدايتمان کند، پاسخ شنيده ايم که راه راست همان راه قرآن است.(22)
صبحي صالح در مباحث في علوم القرآن مناسبت هاي ديگري از همين دست را به نقل آورده و يک يک مورد ترديد قرار داده است.(23)

2.ارتباط مضموني ميان سوره هاي پي در پي

حسن بصري گويد:
خداوند متعال، کليه ي علوم کتاب هاي آسماني را در قرآن کريم گرد آورد. آن گاه علوم قرآن را در مفصلات و علوم مفصلات را در سوره ي فاتحه جمع نمود. بر اين اساس، هر کس به تفسير سوره ي حمد واقف گردد، مانند کسي خواهد بود که تفسير تمامي کتب آسماني را دانسته باشد.(24)
سيوطي نيز در تناسق الدرر في تناسب السور نوشته است:
« يکي از اصولي که قرآن بر طبق آن رفته است، اين است که هر سوره، تفصيل يافته و شارح مطالبي است که به طور اجمالي در سوره ي پيشين مذکور افتاده اند. اين چگونگي در غالب سوره هاي کوتاه و بلند قرآن، ديدني است. »(25)
آلوسي راجع به کيفيت مناسبت مضموني سوره ي « اعراف » با سوره ي پيش از خود مي نويسد:
و مناسبتُها لما قبلَها أنّ سورةَ الأنعام لمّا کانت لبيان الخلقِ و فيها هو الذي خَلَقکم من طين و قال سبحانه في بيان القرون: ( کَم أَهلَکنا مِن قَبِلِهِم مِن قَرنٍ ) و أَشيرَ إلي ذکر المرسلين و تعدادِ الکثير منهم، و کان ماذَکَر علي وجهِ الأجمالِ جيء بهذه السورةِ بعدَها مشتملهً علي شرحه و تفصيلهِ فبَسَط فيها قصّةَ آدم، و فَصَّلت قصصَ المرسلين و أَممَهم و کيفيّةَ هلاکِهم أَکملَ تفصيلٍ، و يَصلح هذا أن يکون تفصيلاً لقوله تعالي: ( وَ هُوَ الَّذيِ جَعَلَکُم خَلائِفَ الأَرضِ) و لهذا صدر السورة بخلق آدم الذي جَعله في الأرضِ خليفةً، و قال سبحانه في قصّة عادٍ: ( جَعَلَکُم خَلَفاءَ مِن بَعدِ قَومِ نُوحٍ ) و في قصّةِ ثمودَ: (جَعَلَکُم خَلَفاءَ مِن بَعدِ عادٍ) و أيضاً فقد قال سبحانه فيما تقدّم: (کَتَبَ عَلي نَفسِهِ الرَّحمَةَ) و هو کلامٌ مُوجزٌ و بسطَه سبحانه هنا : ( وَ رَحمَتِي کُلَّ شَيءٍ فَسَأَکتُبُها لِلَّذينَ يَتَّقُونَ ).(26)
محمد محمود حجازي هم در مورد وجه مناسبت سوره ي انعام با مائده چنين ادعا مي کند:
أَمّا مناسبتُها، ففي المائدةِ محاجّةُ أهلِ الکتابِ، و في هذهِ المشرکين، و المائدة ذکَرتَ المحرّماتِ بالتفصيلِ، لأنّها من آخرِ القرآنِ نزولاً، و الأنعامُ ذَکَرت ذلک جملةً.(27)
محمد تقي شريعتي در تفسير نوين درباره ي چگونگي ارتباط سوره ي بلد با سوره ي فجر مي نويسد:
به نظر ما تناسب بين دو سوره بسيار است، زيرا اولاً هر دو سوره در مقام تسليت و آرامش روحي بخشيدن به پيغمبر است.
ثانياً : در آن سوره سوگند به زمان فريضه ي حج بوده. و در اين سوره، قسم به مکان آن است.
ثالثاً: در آن سوره از ستمگري ها و تبهکاري هاي اقوام گذشته و جنايات صاحبان زر و زور نسبت به عموم، حتي به پيغمبرانشان به تصريح ياد شده و در اين سوره از توانگران قريش به کنايه و اشاره.
رابعاً: در آن سوره از پندارهاي بي جا و قضاوت هاي غلط دنيا پرستان و به ويژه غرور و خود خواهي ثروتمندان نام برده و آن ها را تخطئه کرده است و در اين سوره نيز.
خامساً: در هر دو سوره از مال دوستي و عدم توجه به مال بينوايان و يتيمان نکوهش فرموده است.
سادساً: در هر دو سوره از دو دسته کافر و مؤمن ياد کرده و بدکاران و کفار را از آتش دوزخ بيم داده است.(28)
همو تناسب دو سوره « عبس » و « نازعات » را در شماره هاي زير قابل توجه مي داند:
1.« در اين سوره از سرو کار داشتن پيغمبر اسلام با مشرکان قريش و دعوت و تبليغ آن بزرگوار و تمرد و طغيان آنان گفت و گو مي شود و در سوره ي پيش از، سرو کار موسي با فرعون و دعوت و تبليغ موسي و طغيان و تمرد فرعون سخن رفته است و در اين سه سوره ( نبأ، نازعات و عبس )... منشأ همه مفاسد و سد عموم اصلاحات به مسلمين شناسانده شده است و همين طبقه مي باشد که در سوره ي ( نبأ ) به نام سرکشان ( طاغين ) ياد شده و در سوره ي « النازعات » نمونه ي بارز و مشهورشان که فرعون طاغي باشد معرفي گرديد و در اين سوره به عنوان مردم مستغني ( من استغني ) از آن ها بحث مي شود و لجاجت و خودخواهي و حق ناپذيري اين دسته را خداوند بيان نموده و در صورت خطاب و عتاب به پيغمبر، تکليف مسلمان ها را با آن ها معلوم مي دارد و از اعتنا و احترام نسبت به چنين گروهي منع مي فرمايد.
2.در هر دو سوره از انکار کفار و روي گرداندنشان از دين و باور نداشتن رستاخيز و حساب و کتاب، نکوهش فرموده و از شدايد قيامت و شکنجه ي دوزخ بيمشان مي دهد.
3.در هر دو سوره از فرشتگان ياد و تجليل شده است، در اين سوره به عنوان ( سَفَره کرام ) و در آن سوره به صورت سوگند به آن ها ( بر يکي از وجوه معاني آيات).
4.در هر دو سوره بر اثبات آفريدگار استدلال شده و از آفرينش انسان و کيفيت فراهم آمدن روزي او و موجبات آسايش و ادامه ي حياتش گفت و گو شده است.
5.در هر دو سوره از شدايد و سختي هاي توان فرسا و سهمگين رستاخيز و از تقسيم مردم به نيک و بد و بهشتي و دوزخي سخن رفته است و در حقيقت هر دو سوره نظير يکديگرند. »(29)
مؤلفان تفسير کاشف نيز تناسب مضموني دو سوره ي آل عمران و بقره را با توضيحات زير روشن ساخته اند:
1.«هر دو با حروف مقطعه « الم » آغاز مي گردند.
2.هر دو با ذکر کتاب شروع مي شوند.
3. اولين قسمت سوره ي بقره راجع به انواع مردم در برابر هدايت قرآن، يعني متقين، کافرين و منافقين است و اولين قسمت از سوره ي آل عمران راجع به عالم نماهايي است که رودروري راسخان و ره يافتگان و ژرفاي علم با ديد محدود و مادي خود دست به تأويل آيات متشابه مي زنند و راه انحراف مي پويند.
هم چنين قسمت اول اين سوره، مردم را در برابر مفاهيم عاليه ي به سه دسته تقسيم مي کنند: راسخان در علم ( مؤمنان )، اهل تأويل و فتنه ( منافقان )، تکذيب کنندگان ( کافران ).
4.در هر دو سوره با اهل کتاب احتجاج مي کنند، با اين تفاوت که سوره ي بقره بيشتر با بني اسرائيل و سوره ي آل عمران بيشتر با مسيحيان به بحث مي پردازند و از آن جا که بني اسرائيل از نظر تاريخي بر مسيحيان پيشي دارند، در سوره بقره به بني اسرائيل و در اين سوره به مسيحيان پرداخته است.
5.سوره ي بقره، مسئله ي آفرينش آدم عليه السلام بدون پدر و مادر و سوره ي آل عمران آفرينش عيسي عليه السلام بدون پدر را خاطر نشان مي سازند و آدم ثاني را به آدم اول تشبيه مي نمايند.
6.همان طور که بخش هايي از سوره ي بقره به بيان احکام الهي اختصاص يافته است در اين سوره نيز بخش هايي است در بيان احکام و حدود الهي.
7.هر دو سوره با دعا و نيايشي مناسب با مطالب سوره به منظور خودسازي پايان مي يابند.
8.سوره بقره با اثبات فلاح و رستگاري براي متقين شروع مي شود و سوره ي آل عمران با اثبات فلاح و رستگاري براي متقين پايان مي پذيرد.
( ذلِکَ الکِتابُ لا رَيبَ فِيهِ هُدًي لِلمُتَّقِينَ )(30)
( وَ التَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ )(31)
9.قسمتي از آيات سوره ي بقره مربوط به مسائل کلي جهاد و نبرد با کفار است و بدين سان بخش گسترده اي از سوره ي آل عمران نيز با تأويلي از حقايق پشت پرده ي جنگ اختصاص دارد. در سوره ي بقره به طور اجمالي مي فرمايد: ( جنگ بر شما مقرر شده اما مورد اکراه شماست، ولي چه بسيار چيزهايي که مورد اکراه شما هستند و در واقع براي شما خيرند ) و بخش پنجم سوره آل عمران اين مطلب را به تفصيل، تشريح مي کند و نشان مي دهد که چگونه جنگ با همه مصايب و سختي ها و شکست ها و شهادت ها، خير است.
10.خداوند در سوره ي بقره، مسلمين را با تعبير ( يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا ...) مخاطب قرار مي دهد و آنان را از گام نهادن در جهت استقلال و خلافت زمين آگاه مي سازد و در سوره ي آل عمران با پنج خطاب: ( يا أَيُّها الَّذيِنَ آمَنُوا ) به امت اسلامي انسجام مي دهد و آنان را از عوامل ضعف داخلي و خارجي برحذر مي دارد و به وحدت و هم بستگي فرا مي خواند.
11.هر دو سوره، تحدي مي کنند، سوره ي بقره از اهل بيان و قلم مي خواهد که اگر مي توانند همانند قرآن و مطالبي شبيه به کلام الله بياورند و در سوره آل عمران از غلو کنندگان درباره ي عيسي کلمه الله مي خواهد که مباهله کنند تا معلوم شود چه کسي راست مي گويد و چه کسي دروغ.
12.هر دو سوره به مناسبت هايي به مسائل اقتصادي مخصوصاً مسئله ربا، انفاق، بخل و غيره پرداخته اند.
13.در هر دو سوره، راجع به اثبات نبوت و پيامبري حضرت محمد صلي الله عليه و آله دلايل جالبي آورده شده است:
در سوره ي بقره با اين استدلال که حضرت محمد صلي الله عليه و آله از ذريّه ي صالح حضرت ابراهيم عليه السلام و ادامه دهنده ي راه وي مي باشد و نيز با اعجاز قرآن و تحدي ( بقره 23 ) و در سوره ي آل عمران با تأويل و تشبيه قرآن و پيامبر به عيسي و مريم.
14.القاي کلمه و کلمات در هر دو سوره به چشم مي خورد. در سوره ي بقره کلماتي را خداوند به آدم القا مي کند که با آن به درگاه خداوند توبه جا مي آورد: ( فَتَلَقي آدَمُ مِن رَبِّهِ کَلِماتٍ ) و نيز در همين سوره، حضرت ابراهيم با کلمات مورد آزمايش قرار مي گيرد و در سوره ي آل عمران کلمة الله به حضرت مريم القا مي گردد و به وي بشارت داده مي شود.
15.خداوند در هر دو سوره، مردم را به توحيد خالص و دين حنيف ابراهيم سرچشمه ي اديان توحيدي - دعوت مي کند تا همگي در خصوص اين محور مشترک گرد هم آيند. در سوره ي بقره از يهود و در سوره ي آل عمران از مسيحيان مي خواهد که دست از خود برتربيني بردارند و به سرچشمه ي توحيد ناب بازگردند و اين دو گروه بايد بدانند که مسلمانان پيرو آنان نبوده، بلکه مستقل هستند.
16.از اهداف و محورهاي اساسي هر دو سوره، رسيدن به مرحله ي عالي اسلام به معناي مطلق کلمه با اخلاق و تسليم خود و عزيزان خود به خداست.
17.اين دو سوره، « زهراوان » ناميده شده اند، چرا که در ميان سوره هاي قرآن هم چون دو گوهر تابناک مي درخشند. »(32)
هم چنين در تفسير کاشف راجع به چگونگي ارتباط سوره هاي نساء و مائده مي خوانيم:
1.« سوره نساء مشتمل بر يک سلسله عقود و پيمان هاي صريح و ضمني است:
پيمان هاي صريح: مانند عقد نکاح، عقد صداق، عقد حلف، عقد معاهده و امان...
عقود ضمني: مانند وصيت، وديعه، وکالت، عاريه، اجاره و امثال آن ها که همگي زير پوشش تعبير عام: ( إنَّ اللهَ يَأمُرُکُم أَن تُؤَدُّوا الأماناتِ إلي أَهلِها ) در مدنظر مي باشند.
لذا بسياري مناسب و به جا خواهد بود که پس از طرح اين عقود و پيمان ها سخن با سوره اي ادامه يابد که طليعه ي آن با امر و فرمان به وفاي به عقود و پيمان ها آغاز گردد. گويا خداوند متعال در آغاز سوره ي مائده به همه انسان هاي با ايمان خطاب مي کند: به پيمان هايي که در سوره ي نساء به آن ها اشاراتي رفت، وفادار باشيد؛ همان گونه که در همين سوره ي مائده عقود و پيمان ها و قراردادهاي مهمي مطرح است که بايد به آن ها وفادار باشيد.
2.عمده مطالب سوره ي مائده بر محور محاجه و استدلال با يهود و نصارا طراحي شده که ضمناً از منافقان و مشرکان نيز در آن سخن رفته است و چنان که ديده ايم همين مطلب در سوره ي نساء نيز مطرح بود که در پايان اين سوره گستردگي مي يابد، اين رابطه را بايد مهم ترين پيوند اين دو سوره و بارزترين چهره هاي آن دو برشمرد. هر سخني که در اين سوره آمده متمم مطالبي است که در سوره ي نساء جلب توجه مي کند.
3.در هر يک از دو سوره، پاره اي از احکام عمليِ مربوط به عبادت ها و حلال و حرام گوشزد شده است که در بسترهاي مشترکي قرار دارند. اين بسترهاي مشترک عبارت از آيه هاي وضو و تيمم و نيز حکم مربوط به حلال بودن زنان پاک دامن مي باشد با اين تفاوت که در سوره ي مائده قانون حليت زنان پاک دامن از اهل کتاب نيز افزون است، به همين جهت مي توان آن را مکمل سوره ي قبلي دانست.
نيز يکي از بسترهاي مشترک اين دو سوره مطالب مربوط به وصاياست که درباره ي آن ها فرمان قيام به قسط و عدل و شهادت بر اساس عدالت - بدون روا داشتن هيچ گونه تبعيض و اجحاف - آمده و بدين سان در هر دو سوره به تقوا توصيه و سفارش شده است.

4.يکي از نکته هاي ظريفي که چهره هاي هم گون اين دو سوره را تصوير مي کند، اين است که سوره ي نساء، راه را براي تحريم خمر آماده و هموار مي سازد و سوره ي مائده براي هميشه و با قاطعيت آن را تحريم مي کند. اما براي اين که اين دو چهره از هم مشخص گردند، در سوره ي مائده اختصاصاً احکام معدودي درباره ي خوراکي ها، صيد و شکار، احرام، متجاوزان و مفسدان، حد سرقت، کفاره ي سوگند و امثال آن ها مطرح است. ولي سوره ي نساء نسبت به سوره ي مائده از آن جهت داراي ويژگي و امتياز مي باشد که احکام زنان و ارث و قتال در آن بازگو شده؛ احکامي که هنگام نزول آن ها ابلاغشان سخت مورد نياز جامعه بوده است. »(33)

زرکشي نيز يکي از لطايف سوره ي کوثر را در اين مي داند که در واقع هم چون قرينه ي مخالف سوره ي قبل از خود (ماعون) ظاهر شده است، چون در سوره ي « ماعون » منافقان با چهار ويژگي: بخل، ترک نماز، ريا و ممانعت از زکات توصيف شده اند و در سوره ي « کوثر » در مقابل بخل: ( إنّا أَعطَيناکَ الکَوثَرَ ) ( کوثر= خير کثير ) آمده است و در برابر ترک نماز « فَصلَّ » و در برابر ريا، « لِرَبِّک » و در مقابل منع زکات، «وَانحر ».(34)
سيوطي هم که در تناسق الدرر سخت طرف دار وجود مناسبت هاي مضموني بين سوره هاي هم جوار مي نمايد، راجع به چگونگي ارتباط سوره هاي مؤمنون و نور با هم مي نويسد:
وجه اتصال سوره ي نور به سوره قد افلح آن است که در مؤمنون فرمود: ( وَ الَّذِينَ هُم لِفُرُوجِهِم حافِظُونَ ) و در « نور » درباره ي زن و مردي که دامن خويش را به زنا و رابطه نامشروع آلوده بودند، احکامي صادر نمود. نيز در سوره ي نور، در همين ارتباط، مسائلي در مورد ( قذف )،( افک )،( غض بصر ) و ( نکاح ) مذکور افتاد و به آنان که بر ازدواج قدرت ندارند، دستور آمد که عفت و پاک دامني پيشه سازند.(35)
با اندکي تأمل در مباحث گفته شده، آشکارا معلوم مي شود که مفسران در بيان وجوه مناسبت هاي سوره ها، هيچ گونه معيار تعريف شده و مستندي در اختيار نداشته اند تا بر طبق آن به بررسي و پژوهش پرداخته باشند. در کنار اين مسئله گفتني است که شباهت هاي موجود ميان سوره هاي غير هم جوار، گاه برخي از دانشمندان را واداشته است که بين آن دو سوره، رابطه هاي ظاهري و معنايي برقرار سازند. براي نمونه علامه طباطبايي در آغاز تفسير سوره تغابن که در ترتيب مصحف، هفتمين سوره پس از سوره حديد است مي نويسد: « اين سوره در سياق و نظم آياتش هم چون سوره حديد است و گويا چکيده مطالب آن به شمار مي رود ».(36) بنابراين شباهت هايي که طرف داران نظريه تناسب سوره ها رديف کرده اند، نمي توانند به سوره هاي هم جوار اختصاص داشته باشند، بلکه گاه حتي، در سطح سوره هاي دور از هم بيشتر قابل رؤيتند. از آن جا که تمامي سوره ها در برآوردن هدف عمومي قرآن ( هدايت انسان به کمال مطلوب ) با هم مشترکند هم چنين در لوازم رسيدن به اين غرض، هم گوني هايي يافته اند.
چنين هم گوني هايي - اگر ثابت شوند - قطعاً به سوره هاي متوالي اختصاص ندارند.
بر اين اساس بايد گفت، آنچه آنان تحت عنوان ( چگونگي تناسب سوره هاي همسايه ) ابراز داشته اند، از حوزه سليقه گرايي و مذاق هاي توجيه گرانه پا فراتر ننهاده است و به هيچ روي بر معنايي واقعي و اصيل دلالت ندارد.
راستي، اگر دانشمندان با بهره از اصل ارتباط آيات سود جسته و از آن طريق معاني گهرباري به دست آورده اند و مشکلاتي را در فهم قرآن کريم گشوده اند، از ارتباط سوره ها چه نفعي حاصل نموده؟ و به کدامين مفهوم واقعي رسيده اند؟

پي‌نوشت‌ها:

1.ر.ک: علامه طباطبايي، قرآن در اسلام، ص 150
2.عبدالجليل، تاريخ ادبيات عرب، ترجمه آذرتاش، ص 86
3.سيوطي، الاتقان، ج1، ص 62
4.جعفر مرتضي العاملي، حقائق هامة حول القرآن الکريم، ص 146
5.زرقاني، مناهل العرفان، ج1، ص 353
6.عطاء، موجز علوم القرآن، ص 176
7.زرقاني، همان
8.عطاء، موجز علوم القرآن، ص 157
9.علامه طباطبايي، قرآن در اسلام، ص 150
10.صبحي صالح، مباحث في علوم القرآن، ص 151 و 152
11.ر.ک: زرکشي، البرهان، ج1، ص 64؛ تناسق الدرر في تناسب السور، ص 61 و مصطفي مسلم، مباحث في التفسير الموضوعي، ص 78
12.مجمع البيان، ج3، ص 422
13.همان، ص 231 و 232
14.همان، ج4، ص 794
15.همان، ج 6، ص 691
16.الاتقان، ج2، ص 111
17.تناسق الدرر في تناسب السور، ص 114
18.همان، ص 112
19.ر.ک: فخر رازي، التفسير الکبير، ج25، ص 23
20.ر.ک:مصطفي مسلم، مباحث في التفسير الموضوعي، ص 82 و 83
21.مباحث في علوم القرآن، ص 156
22.تناسق الدرر في تناسب السور، ص 64-65 و الاتقان، ج2، ص 112
23.ر.ک: مباحث في علوم القرآن، ص 156 و 157
24.تناسق الدرر في تناسب السور، ص 61 و مباحث في التفسير الموضوعي، ص 84
25.تناسق الدرر في تناسب السور، ص 65
26.روح المعاني، ج8، ص 64 و 64
27.التفسير الواضح، ج1، ص 258
28.تفسير نوين، ص 187 و 188
29.همان، ص 51
30.بقره، آيه 2
31.آل عمران، آيه 200
32.الکاشف، ج2، ص 20-22
33.همان، ج3، ص 27 و 28
34.البرهان في علوم القرآن، ج1، ص 65
35.تناسق الدرر في علوم القرآن، ج1، ص 65
36.الميزان في تفسير القرآن، ج19، ص 294

منبع مقاله :
صاحبي، محمدجواد، بوستان کتاب، قم، مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول/ 1391